دانستنی؟
آیامیدانید؟ احتمال دارد درسال 6000میلادی علم به حدی پیشرفت كند كه خودرو ها دیگر استفاده نشوند و انسان توسط موج برروی زمین باسرعت بالا حركت كند!!!!!!!!!!
آیامیدانید؟ ترانزیستور قطعه ای الكترونیكی است كه توسط این قطعه انقلابی درجهان ایجادشد وباعث بوجود آمدن عصر اطلاعات وارتباطات شد.تمام وسایل الكترونیكی ارتباطی برای ایجاد ودریافت امواج ازاین قطعه استفاده میكنند.
آیامیدانید؟اگر از زمین فراتر وبسیار زیاد دور شویم آسمان ها را به صورت
وصایت امیر المومنین علیه السلام آخرین واجب الهی
ثقة الاسلام کلینی رضوان الله علیه روایت کرده است:
قال عمر بن أذینة: قالوا جمیعا غیر أبی الجارود - وقال أبو جعفر علیه السلام: وكانت الفریضة تنزل بعد الفریضة الأخرى وكانت الولایة آخر الفرائض، فأنزل الله عز وجل " الیوم أكملت لكم دینكم وأتممت علیكم نعمتی " قال أبو جعفر علیه السلام: یقول الله عز وجل: لا انزل علیكم بعد هذه فریضة، قد أكملت لكم الفرائض.
امام باقر علیه السلام فرمودند: واجبات یكى از پس دی
JIKJIK,PISHI انجمن ادبیات داستانی دریچه کلیک کنید}{}{}{}{
رشت تن پوش زرد خزان به تن دارد ، وباغ بزرگ هلو در خط خمیده ی گذر امین الضرب به خواب فرو رفته ، پسرکی در همسایگی بنام شین ، میگفت ؛ غروب های خزان خورده ی ایام در دلش بشکه های هجران عشق بهار را جابجا میکنند ، اما نمیدانم کدام بهار را میگفت!?... بهار رفته بر باد تقویم چهار برگ دیواری را?.. یا بهار جفای مهربانی که نرفته از یادش را ...?
لباسهایم را پوشیدم، آنقدر لاغر شده بودم كه در تنم مى ر
اعتراف تلخ غزالی عالم بزرگ اهل تسنن به بیعتشکنی عمر بن خطاب و غصب خلافت توسط او
غزالی از علمای بزرگ اهل تسنن و از دشمنان مکتب اهل بیت علیهم السلام در باره تبریک و تهنیت عمر بن صحاک و پیمانى که در آن روز بست و فقط چند روز بعد آن را فراموش كرد، مىنویسد:
واجمع الجماهیر على متن الحدیث من خطبته فی یوم عید یزحم باتفاق الجمیع وهو یقول: « من كنت مولاه فعلی مولاه » فقال عمر بخ بخ یا أبا الحسن لقد أصبحت مولای ومولى كل مولى فهذا تسلیم ورضى وتحكیم ثم بعد
⇜ خاطرات این روزهاتون توی قرنطینه رو بنویسید. آدمهای زیادی هستند که توی شبکههای اجتماعی دارن لحظاتشون رو ثبت میکنن. جدا از اینکه این لحظات و این لبخندها و تلاشهاشون برای پروداکتیو به نظر رسیدن ممکنه واقعی نباشه، پراکنده بودن اونها موجب میشه که یه روزی توی این فضای گسترده گم بشن. اون وقت همهی این لحظات از بین میرن. از احساساتتون بنویسید. احساساتی که احتمالا خیلی از اونها رو میخواید برای خودتون نگه دارید. یادداشتهای روزانه
⇜ طی دو هفتهی گذشته دوبار خوابهایی دیدهام که مرتبط با کرونا بودن:
1. خواب دیدم توی یک پارک هستم. جایی بود شبیه به ورودی پارک ملت و پارکینگهای مصلی. باید تا اون سر پارک پیاده میرفتم چون در یکی از ساختمانهای اداری کلاس داشتم. جزئیات رو به خاطر نمیارم ولی یادمه که رفتنم تا اون سر پارک راحت نبود. چون موقعی که رسیدم به دم در کلاسم با خودم گفتم بالاخره رسیدم! استادی که باهاش کلاس داشتم ایرانی نبود. حسی که ازش به خاطرم مونده بهم میگه اروپای
درباره این سایت